کد مطلب:29238 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

کسایی مروزی












.

4019. كسایی، از استادان مسلّم شعر عصر خویش، سروده است:


فهم كن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاكْ دین


فضل آن كس كز پیمبر بگذری، فاضل تر اوست
فضل آن رُكن مسلمانی، امام المتقین


فضل زَین الأصفیا، داماد فخر انبیا
كافریدش خالقِ خلق آفرین از آفرین


ای نواصب! گر ندانی فضل سرّ ذو الجلال
آیت «قُربی» نگه كن و آنِ «أصحاب الیمین»


«قُل تعالوا نَدعُ» بر خوان، ور ندانی گوش دار
لعنت یزدان ببین از «نَبْتَهِل» تا «كاذبین»


«لا فتی إلّا علی» بر خوان و تفسیرش بدان
یا كه گفت و یا كه داند گفت جز روح الأمین؟


آن نبی، وز انبیا كس نی به علم، او را نظیر
وین ولی، وز اولیا كس نی به فضل او را قرین


آن چراغ عالم آمد، وز همه عالم، بدیع
وین امام امّت آمد، وز همه امّت، گزین


آن قوام علم و حكمت، چون مبارك پی قوام!
وین مُعین دین و دنیا، وز منازل، بی مُعین


از متابع گشتن او حور یابی با بهشت
وز مخالف گشتن او وَیل یابی با انین


ای به دست دیو ملعون سال و مَه مانده اسیر
تكیه كرده بر گمان، برگشته از عین الیقین!


گر نجات خویش خواهی، در سفینه ی نوح شو
چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین؟


دامن اولاد حیدر گیر و از توفان مترس
گردِ كشتی گیر و بنشان این فَزَع اندر پسین


گر نیاسایی تو هرگز، روزه نگشایی به روز
وز نماز شب همیدون ریش گردانی جبین


بی تولّا بر علی و آل او، دوزخْ تو راست
خوار و بی تسلیمی از تسنیم و از خُلد برین


هر كسی كو دل به نقص مرتضی معیوب كرد
نیست آن كس بر دل پیغمبر مكّی مكین


ای به كرسی بر نشسته، آیة الكرسی به دست
نیش زنبوران نگه كن پیش خوان انگبین


گر به تخت و گاه و كرسی غرّه خواهی گشت، خیز
سجده كن كرسیگران را در نگارستان چین


سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی تگسین و تگین[2].


منبری كآلوده گشت از پای مروان و یزید
حقّ صادق كی شناسد و آنِ زین العابدین؟


مرتضی و آل او با ما چه كردند از جفا
ما چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین؟


كان همه مقتول و مسموم اند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین


ای كسایی! هیچ مَندیش از نواصب وز عدو
تا چنین گویی مناقب، دل چرا داری حزین؟[3].









    1. ابو الحسن مجد الدین كسایی مروزی در سال 341 ق، در مرو به دنیا آمد. سال درگذشت او معلوم نیست. كسایی به مذهب تشیّع، معتقد بود. وی از استادان مسلّم شعر عصر خویش است و در ابداع مضامین و بیان معانی و توصیفات و ایراد تشبیهات، مهارتِ بسیار داشت. وی مواعظ و حكمت را در شعر فارسی به كمال رساند. در اواخر عمر، از مدح خلایق، روی برگرداند و به سرودن مواعظ و پند روی آورد.
    2. به معنای قهرمان و دلاورند.
    3. كسایی مروزی (تحقیق:محمّد امین ریاحی، تهران:توس، 1367 ش):93.